عشقمو بردم خونه شروع کردم به حال کردن داشتم لب میگرفتم
ازش که یهو بابام اومد تو خونه
.
...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
..
داد و بیداد کرد عصبی شد عشقمو گرفت
بردش تو حیاط پرتش کرد وسط حیاط
شیکوندش و گفت یه بار دیگه تو این خونه
قیلون بکشی جرت میدم
.
.
.
.
ای تو روح آدم منحرف